عاشقان شهادت

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات طنز شهدا» ثبت شده است

«شوخ طبعی های شهدا»

 افرادی را دیده بودم که موقع نماز شب خواندن، محافظه کاری می کردند، تا مبادا دیگران بفهمند و ریا شود. 


آهسته می آمدند و آهسته می رفتند و یا اگر کسی متوجه می شد، با شوخی و کنایه مانع از لو رفتن قضیه می شدند. 


اما این یکی دیگر خیلی بی رودربایستی بود، شب که می شد، بالای سر بچه ها می ایستاد و می گفت: 


«زود باشید بخوابید، می خواهم نماز شب بخوانم!!!»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
«اگر ترکیدید، ما رو هم شفاعت کنید!»

«اگر ترکیدید، ما رو هم شفاعت کنید!»

رفته بودند شناسایی. 
شب قبل ابرها کنار رفته بودند. ماه همه جا را روشن کرده بود. 
مجبور شده بودند بمانند.
 وقتی برگشتند خیلی گرسنه بودند.

 افتاده بودند توی سفره و می‌خوردند.

 یکی از بچه‌ها که قد کوچکی هم داشت جلو آمد و خیلی عادی گفت:
 «دوستان اگر ترکیدید، ما رو هم شفاعت کنید.»

 بقیه هم می‌خندیدند. هم به حرف او هم به خوردن بچه‌های اطلاعات.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰